سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حوران

ببین، ببین که هنوزهم درچله ی خاطرات دیرین به آرامی نشسته ام، نشسته؛ ای بهارمن!.......... گذشته ها گذشته بیا برگرد به کلبه ی آوای چلچله ها که نم نم باران معطرترانه های بهاری ام می چکد از سپیدی آسمان خیس سرخم، بردشت خیال دامان پرخیالت ای بهاره ی بهارمن!..........آه! برگرد برگرد ای دجله ی من! که امشب حجله نشینیست نه چله نشینی که خزان صورت زرد من هنوزهم جای سبزردپای نسیم بهاری ترا نشان دارد وچشم سبزشهلایی ترا می بوسد این پلکهای خیس لرزانم ...........ای بهار بهاره ی من! برگرد برگرد که خزان غم از خزائن سرخ دل ها رخت بربست........ ولباس سبزنیلگون مصری برتن و جان عریان عاشقان ترکی قبای ترا پوشاند......... ولبان میگون حوران جنان برلب جوی روان بهاران غنچه بست.......... ای نازنین پروانه ی من! برگرد امشب که تا سحربربالین تو بنشینم و به آوای لالایی مادرعشق با هزاران پرقو زلفان طلایی ترا نوازش کنم ودرآغوش ابرسفید به خواب شیرین برم ترا........ ای پیچک شب بوی تن وجان من! بپیچ بپیچ ازخم وپیچ گلشن عشق برتن وجان این خارنرگس دامن گدارات که عمریست دوخته جانش را برحاشیه ی دامان پیوسته ات ای پیوسته من! ای هم بسته من! بپیوند بپیوند درمن که دیگر این فاصله ها را نمی خواهم .......... ومی خواهم دوستت بدارم بیشتر از دوستت دارم .......


ارسال شده در توسط حوران