سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حوران

                            بسم الله الرحمن الرحیم

 

 "همایش بزرگداشت حضرت مختوم قلی فراقی رحمه الله علیه "                

         

چند وقتیست که درکنارمزارشریف بزرگان واولیاءالله، همایش هایی جهت گرامیداشت این عزیزان برگزار می گردد که امید است اگرقلم ناتوان این حقیر را توان باشد، چند سطری هرچند ناچیز درباب این مسالت برخوان سپید این صفحه کوتاه از زبان ساکت این دل مسکین، روان سازم؛

امیدوارم امید داران،عزیزان، محترمان واندیشمندان ِمردمان ترکمن این خطوط نانوشته این حقیر را قبول کنند؛

 

یکی ازبزرگداشت هایی که هرساله برگزار می شود گرامیداشت حضرت مختوم قلی فراقی رحمه الله علیه درکنارمزارشریف آن حضرت می باشد که این امرباعث چالش های زیادی درجامعه ما شده است که بعضی افراد با برگزاری این مساله درکنارآرامگه آن حضرت مخالف اند وبرخی موافق، که من دراینجا اگرمطلبی هرچند ناچیز نوشته باشم، جزنظری کم سوازجانب این حقیر، مطبی دیگرنمی تواند باشد، ولی ابتدای امراگراین لوح سفید وقلم بشکسته، ما را اجازت دهد و ظرف کلام در زبان این کلک ناچیز بچرخد می خواهم چند مطلبی ازمقام وشخصیت حضرت مختوم قلی فراقی رحمه الله علیه بنویسم وبعد به مساله بپردازم؛

 

حضرت مختوم قلی فراقی رحمه الله علیه چه کسی بود؟:

 

آن شیخُ الشیوخ، غوثُ الاعظم، فقیرُالاولیاء، قریبُ الفقراء، عزیزُالعرفا، شارعُ العرشُ الشعرا، بدیعُ القلم، روحُ القرنی، خضرُالعلنی، خواجه خواجگان ترکستان، عالم رباّانی، پیرترکمانی " حضرت مختوم قلی فراقی قدس الله تعالی سره " یکی ازاولیاء، علما، عرفا وشعرای بزرگ تاریخ ترکمن می باشد، حضرت فراقی رحمه الله علیه درعلوم باطن واسرارحکمت ومعرفت به مقامات ابدال رسیده است، حضرت دوام الله فراقی رحمه الله علیه پیری کامل ومکمّل وصاب حال ومقام وکلام می باشد وازنظر سلسله علّیه خواجگان در سلسله طیفوریّه نقشبندیّه مجدّدیه ربانیّه قرار دارد؛ ونیز ازسلسله طریقت یسویه قطب الاقطاب ترکستان، شاه حکمت وسلطان کرامت "حضرت خوجه احمد یسوی رضی الله تعالی عنهم" کسب فیض نموده است، خصوصا ازشاگردان سلسله خوجه حکیم آتا وزنگی بابا رحمه الله علیهم؛

 

سلسله طیفوریه: منسوب به شیخ الشّیوخ، سلطان العارفین، طاووس العارفین، قطب الاقطاب " حضرت بایزید بسطام طیفوری قدس الله تعالی سره می باشد ( قرن سوم ه.ق )

 

سلسله نقشبندیه: منسوب به خواجه خواجگان، شاه مردان، سلطان العرفا، شاه نقشبند، " حضرت بهاءالدین نقشبندی رضوان الله تعالی علیهم " می باشد (قرن هشتم ه.ق )

 

سلسله مجددیه ربّانیه: منسوب به سیّد الاقطاب، امیرالشّیوخ، امیرالامرا، عزیزالعرفا ، قطب الارشاد، قطب المراد، فریدُالزّمان، مجدّد الف الثّانی، صاحب مکتوبات شریف (کتابی که بعد از قرآن مجید وحدیث رسول اکرم صلی الله علیه وآله والسلم تاکنون چنین کتابی نیامده است ) " حضرت شیخ احمد فاروق سرهندی رضی الله تعالی عنهم می باشد ( قرن دهم ه.ق )؛

 

حضرت مختوم قلی فراقی رحمه الله علیه درسلسله علیه خواجگان واسرارمعرفت وحکمت ازمقام ولایت گذشته وبه حس وبهره مقام رسالت ونبوت رسیده است، بطوری که خود می گوید:

"مختوم قلی دیرلار منینگ آدمی                       عالم الین چویورگورسا اُدمی " اگر تمام جهانیان بدانند که در سینه ام چه آتشی روشن شده است (منظوراز آتش : فیوضات وعلم باطن وحکمت است ) ودر کنارم بنشینند دستهایشان را ازگرمای آتش درونم گرم خواهند کرد وخلایق ازمن بهره خواهند برد، که اگردقت شود این سخن کلام بسیارعمیق وپرمعناییست، ونیزدرشعر " تورغیل دیدلر" حضرت مختوم قلی رحمه الله علیه مطالب و وقایعی را بیان می کند که درتاریخ اولیاء کمترکسی چنین سخنی به میان آورده است وبه چنین مقام عزیزی رسیده، اگراین شعربطوردقیق وحقیقی معنا و تفسیر شود حضرت دام الله فراقی را درمقامی بسیار والا خواهیم دید؛

حضرت فراقی رحمه الله علیه سفرهایی به چین وافغانستان وپاکستان وهندوستان داشته است ودرپیشاورپاکستان وقندهارافغانستان ازمقامات وفیوضات ربّانی  حضراتی چون شیخ غلام حسین، شیخ غلام نبی، شیخ محمد فضل الله، شیخ حاجی محمد فضل الله رحمه الله اجمعین که تمامی این اولیاالله شاگرد ومریدِ " حضرت قطب الاقطاب عروه الوثقی خواجه محمد معصوم الثانی ربّانی رضی الله عنه " کسب فیض کرده وبه درجه کتاب حکمت رسیده است، " محتمل؛ ت .1152 ، ر.1215 ه.ق "

 

شاید فلانی مرا شماتت کند که از روی چه مدرک وسندی چنین مطالب را می نویسم وحضرت را درچنین مقامی والا قرارمی دهم، ای دوست عزیزم! چطورمی توان ثابت کرد که خورشید، خورشید است وحال آنکه اویک آفتاب است، چرا که گرما وحرارت آن آفتاب هنوزهم دردل وجان مردمان ترکمن جاریست وحرارت می بخش

                                 " آفتاب آمد دلیل آفتاب "

 

الحاصل، حضرت مختوم قلی فراقی رحمه الله علیه در کلام بشری آیات بی نظیری را با قلم توانای خود درقالب شعربرزبان کلک معنای عشق، جاری ساخته است که درهرعصری همچون دم عیسی به حیاتی نووطرواتی سبزبردل وجان مردمان ترکمن نفحات انس می بخشد وازکلام کلمه الحق، غنچه های سبزمعرفت وحکمت ونصیحت را برزبان بی زبان پدران ومادران بی کلام می رویاند که تا اکنون کسی نتوانسته چنین معنا را دراین قالب به میان بیاورد، چه بسا حضرت مولانا رحمه الله علیه اگرمی دید این فخرعالم را فخرمی ورزید که دیوان جاویدِ شیخ الله فراقی رحمه الله علیه درحقیقت مجمع معادن حضراتی همچون مثنوی شریف، بوستان وگلستان حکمت، گنجینه نظامی، بیت الغزل معرفت حافظ ، وشراره های گلشن خیام، وافسانه فردوسیان و... می باشد که اشعار تمامی این بزرگان دردیوان اسرارحضرت مختوم قلی رحمه الله علیه خلاصه شده است، کلام حضرت مختوم قلی فراقی رحمه الله علیه فقط یک شعرخالی وقالب نیست، غالب است وتفسیرآیات کلام الله، دیوان حکمتش سایه ای ازقرآن مجید است وقلمش کلک معناست، اشعاراوشعرصرف نیست، زبان صرف وتحلیل عشق است، آیات نصیحت وگنج سعادت است که با شیرین ترین زبان شیرین ترکمن درقالب زیباترین قالیچه جهان نقش بسته؛

 

غرض اینکه حضرت مختوم قلی رحمه الله علیه را فراقی نامیدم نه فراغی، این است که حضرت ایشان عمری درفراق حضرت دوست سوخته و درسوزاین آتشفشان هجران عشق، دل وجان گداخته که ازاین فراق هیچ فراغی درحیات اجتماعی وقلبی خویش ندیده است، که ازشدت این سوزش فراق چنین تخلصی را برای خود برگزیده که " فراقیست "

                                                                                

                                  "بدعت سیاه"

اگربه تاریخ ادبیات هرقبیله وملت وآداب ورسوم وسنن مذهبی ونگرش آن ملت دقیق بنگریم، خواهیم دید که این موازین با زندگی افراد دریک زاویه ودریک خط موازی می باشد، یعنی چیزی جدا ازبافت جامعه نیست فقط ریشه ها متفاوت است، مثلا ریشه ادبیات ورسوم از زبان وبطن جامه برخاسته ورشد کرده است وریشه سنن الهی از کلام پروردگار، ولی هردو متناسب با بافت مردمی می باشد پس اگردقیق به هرحکم ومساله بدیع بنگریم واندکی بیندیشیم خواهیم دید که آیا اینگونه مسائل بدیع ریشه ای دارند یا نه؟ واگرداشتند آیا متناسب با بافت وخواست آن ملت است که بتواند چون ریشه ای سبزبرخاسته ومیوه ای شیرین باردهد؛

به نظرمن یکی ازحرکتهای بدیعی که چند وقتی میان ملت ما رواج پیدا کرده است برگزاری بزرگداشت ها در محل قبورومزارشریف بزرگان واشخاص مهم واولیاءالله می باشد که این، نوعی بدعت بدیع است که ممکن است باعث ایجاد زمینه بسیاری ازفسادها وانحراف ها شود که من این مساله را " چالش بزرگ " می نامم،

سوال من این است که: آیا چنین بزرگداشت ها درمکان ها وسالن های مشخص ومعینی برگزارگردد، بهترنیست؟ والبته ممکن است کسی پیدا شود وبگوید که چنین همایش ها ازجهت کسب فیض وتوصیف شخص محترم درحضورآن بزرگوارباشد بهترومستفیدتراست که این مطلب نیزمی تواند نظری محترم باشد؛

  به نظرمن:

قبوربزرگان واولیاءالله محل دعاست، آنجا محل زیارت است نه سیاحت، خوابگهی نورانیست، آرامگه روحانیست وحیاتی جاودانیست، پس چقدرزشت ومنفوراست که درآنجا جمعی سود جوجمع شوند وچون افراد بی قید وبند ولاابالی به پای کوبی، مشروب خواری، نگاه به نوامیس، قتل وغارت ورقص وآواز بپردازند درحالی که آن عزیزخوابیده درزیرخاک ازضلالت این ضالّین ِروی خاک، سخت درعذاب باشد که البته این اعمال زشت وناپسند شامل همه حضار نمی شود، درآنجا اشخاص بسیارمحترم وعزیزی نیزهستند که فقط جهت زیارت وبزرگداشت درآنجا حاضرمی شوند ولی غافل ازجمعی سودجو که فقط جهت تفریح وخوش گذرانی به آنجا می روند، این بی خردان افرادی هستند که نمی دانند فرهنگ چیست؟ نمی دانند شخصیت چیست؟ نمی دانند بزرگداشت چیست؟ پس ای عزیزان ودوستان! بدانید که هرحکم بدیع وهرحرکت بدیعانه درنهایت به تباهی وفساد خواهد کشید مگراینکه ریشه درقرآن کریم وسنت رسول اکرم صلی الله علیه وآله والسلم ودرحقیقت شریعت داشته باشد؛

 

ای مردمان عزیزترکمن! ای علمای شریف! ای دانشمندان متفکر! ای جوانان مشتاق! آیا این گفته من لحظه ای تلنگرواندکی اندیشه نمی طلبد که " هر فسادی ریشه درعواملی دارد وهرمعلولی را علتی " پس چقدر خوب است که با دیدگان بازوهوشمندانه به علتها بنگریم وبیندیشیم که این ریشه سیاه در کدامین خاک منفور پنهان شده است

واین مساله هرساله درمزارشریف حضرت مختوم قلی فراقی رحمه الله علیه ودرزیارتگاه هایی چون حضرت خالدنبی علیه السلام و دانشمن آتا رحمه الله علیه ویا قدم گاه حضرت بهاءالدین نقشبند رضی الله عنه مشکلات زیادی به بار می آورد؛

 

                " السلام علیکم ورحمه الله وبرکاته "

 

         

 

 

 

مونگلرچه درد بار، درمانسیز یورگمده

 

                 هربیری اُود کمین، کُوز بُلب جگرمده

 

پُکر پُکر قایناب دور قازان کمین باغرمده

 

                ای یارانلار! نیلاین گلینگ گورنگ حالمی

 

دیزم چُکب، یوزم توتب، یانا یانا یغلدم

 

                آجی میوه زهربولب، یورگ باغدن یغلدم

 

اتم، سونکم سُویلب، حسرت قُمه یقلدم

 

                ای یارانلار! نیلاین گلینگ گورنگ حالمی    (ک)

                    

                                                                  "ک م"   

 

      

 


ارسال شده در توسط حوران