بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین وصلواه والسلام علی سیدالمرسلین که جناب حضرت حق این حقیر را لایق بدانست که درباب مسالت دوستان، رساله ای را ازجهت رسالت به کلک دعاگوی این ناچیز مسطورکرده باشم که هرچند تکیه بر کرسی کلان، این خُردکان را شایسته نیست،
گفته آمد که علوم ظن (تمرکز ذهنی) وتله پاتی وهیپنوتیزم را آیا نسبت است با علوم باطن وتصوف، وتوانست که هردوعلوم را دربطن هم مربوط بدانست؟
درجواب این مسالت مهم چنین می توان قلم گذاشت وتفسیرمعنا را به تفصیل، تعبیر نمود که تفکیک علوم باید بدانست که تقسیم علم را به چند قسمت توان کرد، اول قسم: علوم ظاهریست که برعقل واستدلال مبنا شده است واساسش براثاث خواندن ونوشتن بنا گشته که این اکتسابیست مردمان را، قسم دوم: علوم باطن است که برعناصر و لطایف روحانی مطالعه گردیده، وسیروسلوکیست اندرون برقلوب روحانی وتصوّریست وتصرّفی وتلقینی ومراقبتی واکتسابی مردمان با همّت را ومشروط به انجام امورات شرع است، که این علم را به نام تصوف وعرفان نیزبنام می دانند، قسم سوم: علومیست حدفاصل علوم ظاهر وعلوم باطن که به علوم نفس مشهورومعلوم می باشد که دراصطلاح عام به علوم ظن و تله پاتی وهیپنوتیزم بنام است که ستون واساس این علوم نیز برابزارعقلانی وذهنی وتصوّری وگشنگی وعناصرطبیعت استواراست واکتسابیست مردمان را واز نظر اولیاالله منسوخ بوده وهیچ نسبت به شرع نتوان کرد، قسم سوم: علم حکمت است که جناب حضرت حق جلّ و جلاله لباس این علوم تمیز را به خاصّگان واولیای خویش مزین کرده است، که نتیجه تقوا ودوستی بیش با خداست که اسرار وتعبیر وتفسیرعلت ومعلوم عوامل می باشد که کتابت این علم عزیز موهبتیست نه اکتسابی، قسم چهارم: علم الکرامات است که این نیزازجانب فضل ربّانی موهبتی ونتیجه مقامات ربّانیست که برشرع مشروط شده است که کتابت این علم خود بردو قسم است، قسم اول که نتیجه استقامت شریعت رسول لله صلی الله علیه وآله والسلم وتربیت نفس ومراقبت قلوب برعلوم الهیست که این، عین الکرامات وحقیقه المقامات است وخاصّ اولیاء حق بُود، ولی قسم دوم برریاضت کِشی ونفس کُشی بنا گشته است که این استدراج المقامات وشبیه الکرامات است که ازبرای ساحران است، مانند پرواز کردن درهوا، بر روی آب راه رفتن و... که هم ازاولیا صادرشده است وهم ازساحران صامرصفت که این استدراج است وآن کرامات،
پس ظن وتله پاتی وهیپنوتیزم هیچ به شریعت واحکام الهی مربوط نتوان کرد، اگرچه درقسم علوم تصوّری وتصرّفی مقرّراست که درعلوم باطن نیز نوعی چنین مقلوله تصوّری متجلّیست،
الحاصل، اگرکسی به متابعت فخرعالم، سید الانبیا تابع باشد وبه خواست خدا خاست کند، بنوشد، بخوابد، بیدارشود و تقوا پیشه کند دریک مقام علوم باطن، تمامی مقامات علوم ظن وهیپنوتیزم را به یک منزل درو کرده وگذر خواهد کرد، که اگرساحری هزار سال هم برروی نفس خویش ریاضت کِشی کند وخود بُکشد هرگز نتواند خورشید را به دونیم کند، حال آنکه که فخرعام به یک چشم زدن خورشید وماه را به دونیم کرد وشب ورزو را جابجا نمود وحضرت بایزید قدس الله تعالی سره اناالحق بگفت واتاق از او پرگشت وچاقودروی اثرنکرد که این همان علوم باطن وعروج روحانی وفیض وفضل ربّانیست که حضرت حق جلّ وجلاله پیامبران واولیا را به این علوم شریف مزیّن کرده است،
لذا برای فراگیری هریک ازعلوم مقسوم، استاد وفنون خویش را می طلبد که بهترین استاد، سیدالانبیا پیامبراکرم صلی الله علیه وآله والسلم می باشد که این علم را خاصّگان "طریقت"، عامّیان "عرفان"، مردمان "تصوف" وعالمان "علم باطن" گویند که البته تعلیم هریک ازعلوم مذکور، خود تفصیل واجمال مکتب خویش را می طلبد که دراینجا از ظرف حوصله خطوط ناقص ما بیرون است،
واگر به ایجازگفته آید، علوم حکمت وکرامت، خود نتیجه علوم باطن است که اگر سالکی را این علم نصیب گردد ممکن است به نسبت باطن خویش از فضل ربّانی، این دوعلوم نیز مشمول مراد گردد، ...... والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته/.
" حوران"