ای آشنای تنهای من! ..........تنها آشنای من....... تویی.......
عجیب است بسیار عجیب که با وجود این همه اسرارعشق در وجودم، با این وجود وجودم را زیر تلی از خاک دفن کردم......
کاش دراین عالم کسی یافت می شد که عشق را با من به مناظره می گذاشت که او "چه می گوید ومن چه نشانش می دهم"! .......
دراین دنیا مردم سه قسم اند : کسانی هستند که فقط نگاه می کنند .......کسانی هستند که فقط می بینند ....وکسانی هستند که فقط تماشا می کنند.......
ولی من نه نگاه می کنم نه می بینم و نه تماشا می کنم ...."من فقط احساس می کنم" .....
( نگاه را حس می کنم .......دیدن را حس می کنم .......تماشا را حس می کنم .....یاد وخیال هرچیزی را احساس می کنم ........ "چون که سلول های مرا ازذرات عشق ساختند...... و تاروپود مرا ازگلیم عشق بافته اند.........)............