سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حوران

 

می خواهم آرام بنویسم ولی این دل آرامم نمی گذارد.............


این جوشش خون را خدایا! آرام کن

می چکاند خون دل ازلب، فرجام کن


چون بدیدم سرخاب لب، جانم بلرزید

گفتمش ای دل بیا، کام را برکام کن


من که لب تا به لب بوسه های ناب چیدم

آه! چرا گفتم خانه ام را چون دام کن


تا به خود بازگشتم توبه کردم توبه ها

تا نگویم به خامی، خامه ام را خام کن

 

                       ***********

چنان می سوزم امشب که شب از شعله مهتاب آتش درونم، چون روزشده امشب.........

 

                       **********

خدایا کیست که مرا درمعاینه عشق بیاموزد دیده بینای دلم را، که آموزد هزاردفترعشق از یک قطره شبنم نرگس مهتابی تو!.............

خدایا! چنان به شاخ شوخت شوخ مکن با من که خود آمیختی این دل آویخته را درگلاب آغشته به خون، تا که بیامیزد عالمی از سرچشمه ی زلال عشق پاک این کلک شیرین مهتابت............




ارسال شده در توسط حوران