سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حوران

شکست!.....شکست!..... سالهاست که شکستم این تیشه نفس ریشه کن را .......درد!.....درد!.....سالهاست که می کشم این بارغم درد بی امان را.......

 

کاش! همان کودکی بودم که به زمین می افتاد وگریه می کرد ومادرش دست او را می گرفت ودرآغوشش بغل می کرد ومی گفت: اوه!! خدای من!!! گل نازنین من!!! چی شده!.......ومن گریه کنان می گفتم:  " مامان درد دارم " ........ کاش همان درد هنوزهم در تمام وجودم می ماند ........


بوی زلفت می دمد درمشامم هنوز

اشک خونین می چکد ازکلامم هنوز

 

یاد ایامی کزاو، مانده این دل جدا

آه ِدیرین می رساند السّلامم هنوز


 

                             


ارسال شده در توسط حوران