سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حوران

 

آه ازاین شب های تکراری! بگو، امشبم را چه نویسم ؟! بنویسم یا نویسم؛ چگونه تنهایی ام را بی تو معنا کنم ای سوِجِگم!......بگو ای عزیز! خون بگریم یا خون بریزم، با این کلک بی جانم چون نویسم ؟!........آه که هرشب بی تو بودن را عادتم گشته ......... گوشه ای غصه خوردن، ناله کردن آیتم گشته ...........تکرار تکرار می گویم که دوستت دارم ای تکرار ناشدنی من! پس همین یکبار، همین امشب، دریاب این دل سوخته ام را ...........تا که بیش از این درخون جوشیده نغلتدم ........درهوای سرد هجران نلرزم..........ای گرمای وجودم! دمی بخش امشبم را تا درآغوشت بی تو نمیرم.........چگونه گویمت که درهوای تو تمام جانم را خرج کردم؛ موهای مشکینم را برف کردم؛ بهارعمرم را خزان کردم؛ که بی تو نمی توان زیست، ای خواستگاه من! ای زی وزیبنده من! دراین دارمکافات کمی فرصتم ده، کمی رخصتم ده که یک شب با تو باشم، ای تمام هرشب وامشب من! خدا را صدایی بزن، خدا را نشانی بده این یتیم عشق را، ای پناه عشق من! دریاب این بی پناه را ...........شبگرد وگدای شب کوچه های عشق توام،........... اگر باورنداری برگرد ونگه کن ازپنجره ات به تیرچراغ کوچه ات، که این گدای محبت درپای چراغ، تیرعشق توگشته امشب تا تو یکبارهم که شده تیرمژگان کمانگون خود زنی قلب شکسته اش را و روشن کنی دل وجان این چوب خوشکیده ی دربدرِخاک درت را .........محتاجم به تو، محتاجم به حلقه چشمان نگاهت، محتاجم به چرخش زلفان سیاهت، محتاج به نسیم رخساره ماهت.........محتاجم به تو..........آه ! ای آه من! چگونه بی ترانه از چشمان ترانه گون تونمناک نویسم، مگر شب سیاه ما طاقت درخشش نگاه غمناک تورا خواهد داشت، مگر دل بی تاب ما تحمل تابش چشم مهتابی ِدلتاب تورا خواهد داشت..............آه خدایا! طاقتم ده تا طاقت تنهایی دل تنهایم را تحمل کنم که همه شب درتب وتابِ تبِ تابش ِمهتاب ِدل ِتنهایی ام تنهایم تنهای تنها درتنهایی تنها عشق تنهایی ام، تنهای تنهایم ........تن های تنهایم .........   

 


ارسال شده در توسط حوران