سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حوران

آه ازاین دل! که هرشب قد سروچمن سای ترا برسرِزلف طلاگونه اش به حاجت جهد خود، موی باران می کند..........آه ازاین دل! که هرشب ازکوی آغوش، نسیم سوز نگاه ترا بسوی چلچله ها، جوی باران می کند ...........آه ازاین دل! که هوای صدای فلوت ِنای ِنیزارِ وجود ترا درآسمان دل ها به نسیم بهاری، بوی باران می کند...........ای عشرت من! ای هجرت من! چه بگریم ! چه بخندم ! چه بسوزم ! چه بسازم ! همه دردم تویی.......... همه درمانم تویی..........شب وروزم تویی......... چه بنازم ! چه بنالم ! چه بتازم! همه نازم تویی.......... همه سازم تویی........چوسرآغازم تویی........ ای سرانجام بی سرنجام من! سکوت مکن که  سکوت ِنگاه ِبرگ ریزان ِخزان، نشان ِسرخی ِچشمان ِشهلاگون ِترا دارد ...........پس سکوت مکن، ای پروردین ِفروردین من! ای بهشت ِاردی بهشت من! ........که آیینه چشمان توهرشب نماینده هر فصل ِفصول ِبی خزان من است، ای کبوتر شکسته بال من! بیا وبه هوای حزین من پَر،  بیا و بربام ِدل ِغمگین من نشین..............ای تمنّای نگاه من ! ای دیوارسکوت من! به شبی یا به سحر، چشم نرگس مستانه ات را به جلوه سکوت گویای من، باز کن و بازم کن از این گره سکوت مرگبار...........آه! آه! چه گویم ترا؟ چه ترانه ها بخوانم ترا؟ ای شاپرک شب های خیس من! ای مهتاب گل های دشت امیدم! عاشقتم، عاشقتم، عاشق ای سیل تنهای تنهایی های من! گلگون کن این صورت زرد مرا به گونه گلگونت، ای آتش گلخانه سینه سوخته من! ..........افسرده ام، دیوانه ام، آزرده ام، پژمرده ام ای نامهربان مهربانی های من! .........وقت سحربیا به بالینم، ای پروبال ِبالینم! مانده ام تنهای تنها، مانده ام تنهای تنها..............داغونم، داغون ای داغ دلم! چشمی بزن چشمک، از ستاره خندان بی فروغت، ای تن خرّم من! ای فانوس دل اقیانوسی من! ای درخت چنارو صنوبری من! ....... بعد ازتو برمن نگذشت نسیم سحری ، نگذشت خیال گذری،.............. ای بلبل گلدوست من! دستی بزن و دست درِ بسته ای گیر، که شاید دوست بداری خارِ بشکسته ای را ..............ای شبنم گوشه مژگان سحری! بکامم نیست این ایام نامبارک ، این اعیاد مبارک، تو برون آی ازچله لحظه های فراقت، تا شیرین شود به کامم همه ایِّامم، ای تمام حسّ درونم ! ای تمام  نفوسم! تا شربت حکم مرگ جدایی نخوردم بیا وآزادم کن از بی شکیبایی ، بی طاقتی ، دل نگرانی،............بهاری ام کن ای بهارگلگذار من! ای ازارگلعذارمن! ای شعاع آتش فروزان من! که من هرگز برنخواهم برداشت چشم از نگاهت، ای برآورده هر آرزوی من! ...........ای گلْ شکرِمن! دراندیشه تو خون ها ریختم درزلف تو پیمانه ها آمیختم، درپی تو حلقه ها آویختم ، ازهمگان بگریختم ............. درجسم من جانی دگر، درجان من آنی دگر، ای آشیانه بی کبوتر من! ای کبوتر بی آشیانه من ! ترک لانه دل چرا کردی؟ ترک این دل محزون چرا کردی؟ چرا جفا کردی؟ ای وفای بی وفای من! برکف شکار صید شیری فکندی چرا این آهوی دل مرا ؟   ..........ای دلبر من ! ای شیون من! چرا بردی دل بی نوای مرا، گمان بی صدای مرا، آمان بی آمان مرا، نشان بی نشان مرا............ ای پریده ازجانم! ای بریده ازجانم! چرا خزانم کردی؟ خزانی افسرده ام کردی ؟ من که شب ها چون نسیم بهاری به کویت می وزیدم .........بسویت می خزیدم ......... ای حیات باقچه حیاط دلم! بخدا که از عشقم ازتو نگریزم، نگریزم، جان بستانم و نگریزم ، بخدا تا جان در بوی تو دارم، قدحی به پای دگری نریزم، همه شب تا به سحر سوی تو، موی سیاهم چنان بریزم چنان بریزم، که همه عالم خاک مستانه خود پای تو ریزند، جای توخیزند، ای خیزش جان من ! چنان سوی تو می غیژم که همه عالم بنالد ازخیزش من، از بی دست وپایی من  ، از تشنه لب و دلخسته بودن من، ای همره دل دیوانه من! ای یارشبانه و افسانه من! بیاو تمامش کن این شب افسونگر بی پایان مرا...........بیا بیا بیا که بی جان ودلم با جان ودلت دوستت دارم ........ دوستت دارم ( حوران)

 

حوران


ارسال شده در توسط حوران