سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حوران

آه ! ای پروردگارعالم ! ترا با چه متنی بنویسم؟! ..........ترا با چه نتی بنویسم؟! ..........آه! ای خدای مهربانم ! ترا با چه آهنگی صدا زنم ! ......... با چه فونتی بنوازم نازموزون آهویی ات  را درسمفونی ویترین دلنوشته های خاکستری ام ........و باچه فلوتی؟! درپیچک ِباریکِ بغض گرفته ی نای ِ خیس ِبی نوایم زهوای محزون بشکسته ام ، فلوتت زنم وهوای گرم دوست داشتنم را درآسمان آبی دلت فوت کنم، تا درهم هبوط کنیم، ودرهم آمیزیم وبیاراییم همدیگررا درسرزمین سبزوجود عاشقان ............

ای همه افکارمن! چه بسوزم؟ چه بسازم؟، چه بنازم؟ چه نوازم؟ چه ببازم؟ چه بتازم؟ همه روزم  ترا درگفتنی های شبم خواهم نوشت، ترا درترانه های دوستت دارم  دوست خواهم داشت، ای همه درگذروگذرگاهان من ! ای همه درشب وروزوسحرگاهان من!......... ای همه درد و بی درمان من ! ای همه دروصال وبی فصال من!  .......ای همه درهوای من ! ای همه درنوای من! هرچه بُوَد، هرچه شود، ترا با دل وجان بی دل وجان خواهم نوشت، ترا از ته جانم صدا خواهم زد، وبا تمام آغوش پروانه ها شعله شمع سوزان عشقت را درآغوش خواهم گرفت و خواهم گفت : دوستت دارم ودوستت خواهم داشت، و خواهم داشت ترا........

ای زلفِ مجعدِ پیچیده ی میگونِ گونه ی گلگون! درپیچکِ مژگانِ خیسِ خسته ی من، ترا چون نازکِ پیچشِ پیچکِ شب بوی سحری، درزیرچترترانه های بارنی ام، چه درخواب وچه دربیداری دوست دارم ودوست خواهم داشت ، خواهم داشت، خواهم داشت ترا ............

"ای همه درخواب من! ای همه دربیداری من ! ترا بی خواب  درخوابِ بیداری ام دوست دارم،.......... چون خیال بی خیال هرخیال دوستت دارم"،..........

ای برخاسته من درخواسته من!، ای خواست وخواستگاری من! ای چراغ کوچه های دل ویرانه ی خاموش من! به سان خال مبارک گوشه لعل لبت، نشانم کن دردلت که بی دل وجان ، بی نام ونشان ، داغون، دوستت دارم  ......... دوستت دارم به صدای سنتورخلقت وجودم، دوستت دارم به نوای اشک های جاری ام، دوستت دارم به سوزسینه چاکم، ای دوست داشتنی من! ای گل وحشی من! ای لاله اهلی من! عاشق توام من،.........مگذاردرلفظ تومانم، مگذاربرکف بازارتومانم، مگذاربا پَرقویی درفراقت باشم،  بگذاربرکف خوان جان خود مرا، بگذاردرآغوش تن سوزان خود مرا، که تمام گرمای توباشم، ای تمام گلپونه من! ای نامهربان مهرانه من! ای مهرگان آتشکده سینه سوخته من! می خواهمت چون بوی سحرگان می خواهمت، آزرده ام، درمانده ام در انتظارنسیم بوی زلفان خوشبوی تو، برگرد با گرد بسوی من به روی من، ای روی خوش من ! ای حبیب من! که نیست این رسم ضعیف کشان ، ای کِشان وکشسان من ! من عشق گریزان تونیستم، من عشق گدازان توام.........مگذارچنین درآتش وفایی درغم بی وفایی بسوزم .........می خواهمت، می خواهمت تا قیامت درهوایت بسوزم، به شانه های مژگان خیسم تا ابد خاک درت را جارو زنم، پاکت کنم ازگرد تنهایی های سیل آسایم، ای سیل غم های تنهایی من! مگذاربی توتنها بمانم، مگذاردرسکوتم بی سکوت توباشم ، مگذارچنین درنگاهت بی نگاه باشم ، مگذاردرحیات باقچه قبلم بی توبمیرم ، مگذاردرخنده های توچنین گریه کنم ، مگذارمگذارمگذاربی توباشم،.......... بگذار بگذارهمه درتوباشم، همه حال با حال با توباشم، ای همه درقیل وقال من ! .........

به خدا که ازغم عشقت نگریزم نگریزم نگریزم، همه طلب باشد،" طلب جان " باشد، بخدا ازتونگریزم نگریزم.......... قدحی دارم که بخدا تا قدح چشمت به قدحم نیوفتد نگریزم، بخدا تا می رنگین لبل لعت چوننوشم، تا همه شرابت به یک جرعه ننوشم نگریزم نگریزم، ای همه درزلال قدحم ! ای همه دروجد ومستی ونعره های نوشینه من! بخدا نگریزم.........  هزارجهد کنم که بسوزم ولی نگریزم، چه برسرآتش باشم، چه برسرزلفان قشنگت باشم، چه برنوک قله پستان سینه خزرگونت باشم ، بخدا ازتو نگریزم نگریزم که نگریزم   ...........

ای سازوبرگ سحرگاه روشنگه من! نگاهم کن نگاهم کن که نگاه بیداری ترا درخواب بیداری ام به تماشاگه رازدوستت دارم همه شب نگه می کنم ای نگهدارِ نگاه تمنای من!......،

ای چشمان شهلایی من! ای آیینه صفای سیمای صافی من! ای کبوترنامهْ بیارمن! چه بگویم؟ چه بگویم؟ ازهنگامه دل، چه بگویم؟ ازخاطرگل، چه بگویم؟ از چه چه بلبل، ای اثروآثارعشق من ! چه بگویم که خاک مرا درمی ِارغوانی توخمیرکردند، چه بگویم ازتو، که خمیرت باده پرستم کرده، تا به قیامت باده بدستم کرده  ........چه بگویم که جسم بی جانم درگلاب گلشکرتو، جان گرفته.......،

ای اندیشه به خون آمیخته من! ای یاربی آمیزه من! چه بگویم ترا که درجسم من جانی دگر، درجان من آنی دگر، که چه جانم که چه آنم ترا بی جان وبی آن دوست دارم دوستت دارم .........

آه چه گویم ترا ، که هم پیمانه را گم کرده ام، هم دیوانه را گم کرده ام، هم باده را ..........پس باورم کن که همچون خزانی افسرده ام درفراقت  .......... ای بهار بی خزانم ! گرچه افسرده ام ولی افسانه وارچون فصول بی فصول فسون انگیز بهاری، دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم............. باورم کن سکوتم را درفریاد آتشین دوستت دارم بی صدا دوستت دارم است، ای دوست داشتنی من! ای نگاه گیرای من!، دوستت دارم دوستت دارم .......


ارسال شده در توسط حوران