سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حوران

بگذار با تو بودن را دربی تو بودن همیشه تکرار کنم تا همیشه در تکرار بی تو بودن با تو بودن تکرار شود ..............

 

.................

 

عشق یعنی کندن وپیوستن

خود را از خود برکنی ودرمعشوق بپیوندی..........

 

...................

 

چنان ازعشق صحبت کن که ازعشق می دانی وچنان عاشق باش که آنچنانی .........

 

................

 

چنان در حلال عشق حل شو که محلول عشق بی من وتو باشد، یعنی جز ما نماند و این محلول واحد را چنان درآفتاب عشق بخار کن که درابربی من وتو متبلورشود وچنان ازاین ابرببار که از من وتو جز ما هیچ نماند که عشق همین است: هیچ از هیچ تا هیچ ".......... " وما یعنی بی من وتو" .......

 

"ک"

 



ارسال شده در توسط حوران

آه ! ای پروردگارعالم ! ترا با چه متنی بنویسم؟! ..........ترا با چه نتی بنویسم؟! ..........آه! ای خدای مهربانم ! ترا با چه آهنگی صدا زنم ! ......... با چه فونتی بنوازم نازموزون آهویی ات  را درسمفونی ویترین دلنوشته های خاکستری ام ........و باچه فلوتی؟! درپیچک ِباریکِ بغض گرفته ی نای ِ خیس ِبی نوایم زهوای محزون بشکسته ام ، فلوتت زنم وهوای گرم دوست داشتنم را درآسمان آبی دلت فوت کنم، تا درهم هبوط کنیم، ودرهم آمیزیم وبیاراییم همدیگررا درسرزمین سبزوجود عاشقان ............

ای همه افکارمن! چه بسوزم؟ چه بسازم؟، چه بنازم؟ چه نوازم؟ چه ببازم؟ چه بتازم؟ همه روزم  ترا درگفتنی های شبم خواهم نوشت، ترا درترانه های دوستت دارم  دوست خواهم داشت، ای همه درگذروگذرگاهان من ! ای همه درشب وروزوسحرگاهان من!......... ای همه درد و بی درمان من ! ای همه دروصال وبی فصال من!  .......ای همه درهوای من ! ای همه درنوای من! هرچه بُوَد، هرچه شود، ترا با دل وجان بی دل وجان خواهم نوشت، ترا از ته جانم صدا خواهم زد، وبا تمام آغوش پروانه ها شعله شمع سوزان عشقت را درآغوش خواهم گرفت و خواهم گفت : دوستت دارم ودوستت خواهم داشت، و خواهم داشت ترا........

ای زلفِ مجعدِ پیچیده ی میگونِ گونه ی گلگون! درپیچکِ مژگانِ خیسِ خسته ی من، ترا چون نازکِ پیچشِ پیچکِ شب بوی سحری، درزیرچترترانه های بارنی ام، چه درخواب وچه دربیداری دوست دارم ودوست خواهم داشت ، خواهم داشت، خواهم داشت ترا ............

"ای همه درخواب من! ای همه دربیداری من ! ترا بی خواب  درخوابِ بیداری ام دوست دارم،.......... چون خیال بی خیال هرخیال دوستت دارم"،..........

ای برخاسته من درخواسته من!، ای خواست وخواستگاری من! ای چراغ کوچه های دل ویرانه ی خاموش من! به سان خال مبارک گوشه لعل لبت، نشانم کن دردلت که بی دل وجان ، بی نام ونشان ، داغون، دوستت دارم  ......... دوستت دارم به صدای سنتورخلقت وجودم، دوستت دارم به نوای اشک های جاری ام، دوستت دارم به سوزسینه چاکم، ای دوست داشتنی من! ای گل وحشی من! ای لاله اهلی من! عاشق توام من،.........مگذاردرلفظ تومانم، مگذاربرکف بازارتومانم، مگذاربا پَرقویی درفراقت باشم،  بگذاربرکف خوان جان خود مرا، بگذاردرآغوش تن سوزان خود مرا، که تمام گرمای توباشم، ای تمام گلپونه من! ای نامهربان مهرانه من! ای مهرگان آتشکده سینه سوخته من! می خواهمت چون بوی سحرگان می خواهمت، آزرده ام، درمانده ام در انتظارنسیم بوی زلفان خوشبوی تو، برگرد با گرد بسوی من به روی من، ای روی خوش من ! ای حبیب من! که نیست این رسم ضعیف کشان ، ای کِشان وکشسان من ! من عشق گریزان تونیستم، من عشق گدازان توام.........مگذارچنین درآتش وفایی درغم بی وفایی بسوزم .........می خواهمت، می خواهمت تا قیامت درهوایت بسوزم، به شانه های مژگان خیسم تا ابد خاک درت را جارو زنم، پاکت کنم ازگرد تنهایی های سیل آسایم، ای سیل غم های تنهایی من! مگذاربی توتنها بمانم، مگذاردرسکوتم بی سکوت توباشم ، مگذارچنین درنگاهت بی نگاه باشم ، مگذاردرحیات باقچه قبلم بی توبمیرم ، مگذاردرخنده های توچنین گریه کنم ، مگذارمگذارمگذاربی توباشم،.......... بگذار بگذارهمه درتوباشم، همه حال با حال با توباشم، ای همه درقیل وقال من ! .........

به خدا که ازغم عشقت نگریزم نگریزم نگریزم، همه طلب باشد،" طلب جان " باشد، بخدا ازتونگریزم نگریزم.......... قدحی دارم که بخدا تا قدح چشمت به قدحم نیوفتد نگریزم، بخدا تا می رنگین لبل لعت چوننوشم، تا همه شرابت به یک جرعه ننوشم نگریزم نگریزم، ای همه درزلال قدحم ! ای همه دروجد ومستی ونعره های نوشینه من! بخدا نگریزم.........  هزارجهد کنم که بسوزم ولی نگریزم، چه برسرآتش باشم، چه برسرزلفان قشنگت باشم، چه برنوک قله پستان سینه خزرگونت باشم ، بخدا ازتو نگریزم نگریزم که نگریزم   ...........

ای سازوبرگ سحرگاه روشنگه من! نگاهم کن نگاهم کن که نگاه بیداری ترا درخواب بیداری ام به تماشاگه رازدوستت دارم همه شب نگه می کنم ای نگهدارِ نگاه تمنای من!......،

ای چشمان شهلایی من! ای آیینه صفای سیمای صافی من! ای کبوترنامهْ بیارمن! چه بگویم؟ چه بگویم؟ ازهنگامه دل، چه بگویم؟ ازخاطرگل، چه بگویم؟ از چه چه بلبل، ای اثروآثارعشق من ! چه بگویم که خاک مرا درمی ِارغوانی توخمیرکردند، چه بگویم ازتو، که خمیرت باده پرستم کرده، تا به قیامت باده بدستم کرده  ........چه بگویم که جسم بی جانم درگلاب گلشکرتو، جان گرفته.......،

ای اندیشه به خون آمیخته من! ای یاربی آمیزه من! چه بگویم ترا که درجسم من جانی دگر، درجان من آنی دگر، که چه جانم که چه آنم ترا بی جان وبی آن دوست دارم دوستت دارم .........

آه چه گویم ترا ، که هم پیمانه را گم کرده ام، هم دیوانه را گم کرده ام، هم باده را ..........پس باورم کن که همچون خزانی افسرده ام درفراقت  .......... ای بهار بی خزانم ! گرچه افسرده ام ولی افسانه وارچون فصول بی فصول فسون انگیز بهاری، دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم............. باورم کن سکوتم را درفریاد آتشین دوستت دارم بی صدا دوستت دارم است، ای دوست داشتنی من! ای نگاه گیرای من!، دوستت دارم دوستت دارم .......


ارسال شده در توسط حوران

خود ازخود با خود ننویس بی خود ازخود بی خود ننویس بی خود ازخود
ازبی خودی خود بنویس تا به خودی خود خود بودن را دریابی.....


ارسال شده در توسط حوران

چون مردمان، چون خود بدیدم چنان ازخود گریختم که نهایت به خود رسیدم وچون خود بدیدم، باز چنان از خود گریختم که هیچ ندیدم وچون هیچ ندیم، خود بدیدم وچون خود بدیدم هیچ ندیم که این هیچ، خود بودنِ من بود وخود من، هیچ بودن ..............

 

گاه چنان دربحراسرارمستغرق می شوم که دریای سر، محرم راز من می شود که این کیست که به یک قطره از دریای دیوانگی به اقیانوس درایت رسیده است؟! .....می گویم: چنان ازابرخون قطرات دیوانگی را نوش کردم که درنهایت به دریای عاقلان رسیدم وچنان دربحرعقول شنا کردم که درنهایت به دریای درایت رسیدم وچون نیک شنا کردم دیدم که همان دیوانه ای بیش نیستم که درگلخانه عشق خاک این دیوانه را به سه تاروپود "عین شین قاف" بافته بودند ........ وچون به عینِ گریان ازشینِ گدازان به کوه قاف رسیدم دیدم که سینه اش را نیزبه چهاررشته نازک از "سوزنگاه یارهجران" ساخته بودند.....  

 

" ک "

 


ارسال شده در توسط حوران

آه ازاین دل! که هرشب قد سروچمن سای ترا برسرِزلف طلاگونه اش به حاجت جهد خود، موی باران می کند..........آه ازاین دل! که هرشب ازکوی آغوش، نسیم سوز نگاهت را بسوی چلچله ها، جوی باران می کند ...........آه ازاین دل! که هوای صدای فلوت ِنای ِنیزارِ وجودت را درآسمان دل ها به نسیم بهاری، بوی باران می کند...........ای عشرت من! ای هجرت من! چه بگریم ! چه بخندم ! چه بسوزم ! چه بسازم ! همه دردم تویی.......... همه درمانم تویی..........شب وروزم تویی......... چه بنازم ! چه بنالم ! چه بتازم! همه نازم تویی.......... همه سازم تویی........چوسرآغازم تویی........ ای سرانجام بی سرنجام من! سکوت مکن که  سکوت ِنگاه ِبرگ ریزان ِخزان، نشان ِسرخی ِچشمان ِشهلاگون ِترا دارد ...........پس سکوت مکن، ای پروردین ِفروردین من! ای بهشت ِاردی بهشت من! ........که آیینه چشمان توهرشب نماینده هر فصل ِفصول ِبی خزان من است، ای کبوتر شکسته بالم! بیا وبه هوای حزین من پَر،  بیا و بربام ِدل ِغمگین من نشین..............ای تمنّای نگاه من ! ای دیوارسکوت من! به شبی یا به سحر، چشم نرگس مستانه ات را به جلوه سکوت گویا، باز کن و بازم کن از این گره سکوت مرگبار...........آه! آه! چه گویم ترا؟ چه ترانه ها بخوانم ترا؟ ای شاپرک شب های خیس من! ای مهتاب گل های دشت امیدم! عاشقتم، عاشقتم، عاشق ای سیل تنهای تنهایی های من! گلگون کن این صورت زرد مرا به گونه گلگونت، ای آتش گلخانه سینه سوخته ام! ..........افسرده ام، دیوانه ام، آزرده ام، پژمرده ام ای نامهربان مهربانی های من! .........وقت سحربیا بالینم، ای پروبال ِبالینم! مانده ام تنهای تنها، مانده ام تنهای تنها..............داغونم، داغون ای داغ دلم! چشمی بزن چشمک، از ستاره خندان بی فروغت، ای تن خرّم من! ای فانوس دل اقیانوسی من! ای درخت چنارو صنوبری من! ....... بعد ازتو برمن نگذشت نسیم سحری ، نگذشت خیال گذری،.............. ای بلبل گلدوست من! دستی بزن و دست دربسته ای گیر، که شاید دوست بداری خاری بشکسته ای را ..............ای شبنم گوشه مژگان سحری! بکامم نیست این ایام نامبارک ، این اعیاد مبارک، تو برون آی ازچله لحظه های فراقت، تا شیرین شود به کامم همه ایِّامم، ای تمام حس درونم ! ای تمام  نفوسم! تا شربت حکم مرگ جدایی نخوردم بیا وآزادم کن از بی شکیبایی ، بی طاقتی ، دل نگرانی،............بهاری ام کن ای بهارگلگذار من! ای ازارگلعذارمن! ای شعاع آتش فروزان من! که من هرگز برنخواهم برداشت چشم از نگاهت، ای برآورده هر آرزوی من! ...........ای گلْ شکرِمن! دراندیشه تو خون ها ریختم درزلف تو پیمانه ها آمیختم، درپی تو حلقه ها آویختم ، ازهمگان بگریختم ............. درجسم من جانی دگر، درجان من آنی دگر، ای آشیانه بی کبوتر من! ای کبوتر بی آشیانه من ! ترک لانه دل چرا کردی؟ ترک این دل محزون چرا کردی؟ چرا جفا کردی؟ ای بی وفای من! برکف شکار صید شیری فکندی چرا ، این آهوی دل مرا ؟   ..........ای دلبر من ! ای شیون من! چرا بردی دل بی نوای مرا، گمان بی صدای مرا، آمان بی آمان مرا، نشان بی نشان مرا............ ای پریده ازجانم! ای بریده ازجانم! چرا خزانم کردی؟ خزانی افسرده ام کردی ؟ من که شب ها چون نسیم بهاری به کویت می وزیدم .........بسویت می خزیدم ......... ای حیات باقچه حیاط دلم! بخدا که از عشقم ازتو نگریزم، نگریزم، جان بستانم و نگریزم ، بخدا تا جان در بوی تو دارم، قدحی به پای دگری نریزم، همه شب تا به سحر سوی تو، موی سیاهم چنان بریزم چنان بریزم، که همه عالم خاک مستانه خود پای تو ریزند، جای توخیزند، ای خیزش جان من ! چنان سوی تو می غیژم که همه عالم بنالد ازخیزش من، از بی دست وپایی من  ، از تشنه لب و دلخسته بودن من، ای همره دل دیوانه من! ای یارشبانه و افسانه من! بیاو تمامش کن این شب افسونگر بی پایانم را...........بیا بیا بیا که بی جان ودلم با جان ودلت دوستت دارم ........ 

 

"ک"


ارسال شده در توسط حوران

هرچه هست ماییم واین وآن درما نیست، برو!...…..بخدا جزغم عشقت درسینه ما نیست، برو!.......قدحی دارم که رخت درکف عنقا نیست، برو!.........سحری دارم که بوی زلفت درصبا نیست، برو!.....بخدا بخدا نیست، برو!.......من اگر مست وخرابم همه درپی خاکم، توبرو!....... من اگرشبگرد گدایم همه ازسینه چاکم، توبرو!...... من اگرنگاه گیرای توام همه ازدیده پاکم، توبرو!........من اگرخاطررنجورتوام همه ازنرگس نمناکم، توبرو!...... بخدا بخدا همه اینم، توبرو!.......من اگر پی نامم همه از بی نامیست، برو!....... همه شب دیوارخراباتم ازخشت خامیست، برو!....... به شکیبم گر بشکّی همه از کلک بی رامیست، برو!..... همه چیزم گر پی بی چیزیست همه درجامیست، برو!.......بعد از این همه عذرم همه دربوی سلامیست، برو!......پس برو که این همه بدگمانی زبدنامیست، برو!.......
یادم آمد که یادم نیارد یادی از یاد ایامم یاد یاران، برو......... که درمجلس صفایی داشتیم به کامی در چمنزاران، برو......... نامهربانی های آن مه روی ماهوش درحلقه رندان، برو.......مبارک باد آن نکویی وغم جانان دررخ آتشگزارن، برو!......بروبرو..........  
   


ارسال شده در توسط حوران
<      1   2   3